دستنبو زاده های من
دستنبو زاده های من

دستنبو زاده های من

تماشای فیلم در لیست ممنوعه‌ها نیست. باقی brutalist را تماشا کردم- نزدیک به دو ساعت. ظهر سپهر با ابا رفت؛ مثل دیروز. هربار که سپهر می‌رود به‌شکلی خودم را شکنجه می‌کنم- من طفلی. دیروز خوب بودم. پریروز هم. سیزده دقیقه تا پنج مانده. کمی ترسیده‌ام؛ باید نصفش را می‌دیدم. قبلش هم یک ساعتی را به گل و معاشرت داده بودم. خودم را سرزنش می‌کنم و بابت زمانی که وجود نداشته‌ام، می‌ترسانم. به‌حق. بله، بله.حالا، اینجایم. زنده، اینجایم. باران می‌بارد. هوا سرد است. من هم هستم. از نقطه‌ی صفر؛ یک شانس دیگر.