دستنبو زاده های من
دستنبو زاده های من

دستنبو زاده های من

از گذشته


هربار از سر استیصال و همراه با کمی اندیشه به اینجا میام تا از فشار لحظه ها مفری پیدا کنم.

وزن شیرین شعری از فریدون مشیری از چند دقیقه‌ی پیش که خوندمش دستمو گرفته و باهام تا اینجا اومدهمن مادری جوان و کم‌حوصله، او طفلیوابسته و خواستنییک نگاهم به بیرون، نگاه دیگرم روی طفلچطور باید معجزه‌ی وزن های خوب رو باور داشت و به این طفل بی‌توجه نبود؟

به بیرون رانده شدم اما قصد قایم شدن پشت پرده‌ی ناامیدی رو ندارمآه و امانی از کلمات نیست اما با یادآوری طعم خوش اونها به دست و پا زدن ادامهمیدم.

نظرات 1 + ارسال نظر
وجدان بیدار شنبه 26 آذر 1401 ساعت 19:56 https://zhobin66.blogsky.com/

سلام وبلاگ خوبی دارید
به وبلاگ بنده هم سر بزنید خوشحال میشوم

حتما
ممنون بابت پیوند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد