دستنبو زاده های من
دستنبو زاده های من

دستنبو زاده های من

پراکندگی

هورمون‌ها تخت‌گاز در من می‌رانند و حال عجیبی دارم. چند دقیقه‌ی پیش آنقدر مضحک گریه‌ام گرفت که نفهمیدم دارم می‌خندم یا اشک می‌ریزم. باید یک صفحه بیست خط بنویسم؛ نمی‌دانم. بله؛ درحال بغرنج کردن موقعیت هستم. بی‌میل هستم. رنجور هستم. در پی بازیابی لذت سیگار، بی‌علت و نخ به نخ دود می‌کنم؛ فیلتر را تا نیمه در دهان می‌برم، کام گرفتن از فیلتر‌های کنت سخت است، تمام دمم را خرجش می‌کنم و بعد دهانم را کامل باز می‌کنم و دود را این چنین احمق‌وار بیرون می‌دهم. فکر میکنم در مرحله‌ی مریض‌گون بعد باید سیگار را ببلعم! سعی می‌کنم از وارونه به ساختمان‌ها نگاه کنم. انگشت اشاره‌ام را با زبان تر کرده و به صورتم می‌مالم؛ به گوشه‌ی چشم‌هایم، به شقیقه‌ام، روی خط بینی و دور لبم. ببین که درماندگی مرا به کجا آورده است. چنگ‌هایم را ببین که در زندگی فرو رفته است؛ زندگی‌ای که موهایم را سفت در مشت گرفته و به دیوارها، به درهای بسته می‌کوبد. هنوز فکر می‌کنم مو دارم. پریروز موهایم را با شماره‌ی دو ماشین ریش‌تراش زدم. به عادت هرسال و با علت مضاعف دفع بلا؛ چند روز پیش برایمان پیامک آمد که اگر به لکه‌دار کردن عفت عمومی ادامه دهم، ماشین‌مان را توقیف می‌کنند. پرقدرت! و این درحالی است که وقتی امروز صبح برای آلودگی صوتی باند تعفن‌پخش‌کن فروشگاه شیرین‌عسل باهاشان تماس گرفتم به قدری وارد حریم شخصی من شدند که به کلی از شکایتم منصرف شدم، و حالا نشسته‌ام و به صدای بهنام بانی گوش می‌دهم.  ویوالدی هم اینجاست؛ در میانه‌ی یک عصر آفتابی می‌نوازد، در اتاقی باشکوه با پنجره‌های بلند و پرده‌های کشیده، درحالیکه زنی را در سر مجسم می‌کند که مشتی از مویش به دور انگشتان هنرورزاش پیچیده شده است. اینجا هوا ابری است، پنجره‌های کوتاه به ساختمان‌های مجاور ختم می‌شوند و چشمان من برای تماشای آسمانی که از میان‌شان پیداست، کور است. چرند می‌گویم، سخن‌دزدی می‌کنم و دوان دوان از بهبودی می‌گریزم.

نظرات 3 + ارسال نظر
فاضله دوشنبه 11 اردیبهشت 1402 ساعت 18:07 http://golneveshteshgh.blogsky.com

دود عمر ما
دست رنج کدام سیگار بود
فیلتر آرزوهایم را
بر گردن تقدیر می اندازم
گل دوده ها را
لا ی انگشت میپیچم
خواب مرگ نیست

این شد نظر! آفرین عزیزجون.

موج دوشنبه 11 اردیبهشت 1402 ساعت 17:57

قلمت قشنگ تر شده

خوشحالم میکنی. بوس برای تو.

حسین دوشنبه 11 اردیبهشت 1402 ساعت 17:39 http://Chashmnavaz.blogfa.com

خیلی زیبا روزمرگی رو وصف کردی و نوشتی
آفرین

ممنونم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد