به اولین اپیزود رادیو دیو گوش میدهم، کیفیت صداها پایین است و از یک جایی به بعد موسیقیها معرفی نمیشوند و بعد یکهو صدای گویندهها از ته چاه به گوش میرسد؛ اینها برای من مزیت محسوب میشوند، یک پلیلیست عالی با کیفیت پایین: خالص است، خیلی. به علاوه در قسمتهایی ابتدایی یک خانم دیگر هم میان گویندهها هست که صدایش خیلی به دلم مینشیند، صدای دختری را دارد که مادر و پدرش را خیلی دوست دارد و آنقدر به قوانین عرف پایبند است که از آشکار کردن موهایش شرم دارد، همیشه میگوید که با حکومت اینها موافق نیست و لعنت نثارشان میکند، نماز نمیخواند و بعید میداند خدایی در کار باشد اما به پنهان کردن موهایش سخت عادت کرده است. به صدایش گوش میکنم و به این عادتاش لقب کورکورانه نمیدهم، او آرام است و هنگام گویندگی برای هر کلمه یک نوع تشخص قائل میشود، پس محترم میشمارماش.
باید بروم سراغ ظرفها، بعدش دستگاه ساندویچساز و سر آخر، سطوح و سیگار و خانه.
چقدر آهنگ آخر کلماتت رو دوست داشتم ..
،ساندویچ ساز،سطوح ،سیگار و خانه
اگر تو نبودی، چه بد میشد!
آره آره محتوای این دوتارو دوست دارم که البته ترکیبش با موسیقی بهجا، چیز ترتمیزی ساخته.
اصلا نقطهی قوت رادیو دیو همین انتخابهای هماهنگ و شنیدنیه.
بهترین اپیزودش برای من اپیزود امیدوارم حالت خوب باشده و بعدش، سفره را من پهن میکنم.
با هر دوی اینها بارها گریه کردهام.
پس تو بیشتر طرفدار ادبیاتشی، چون این قسمتایی که گفتی نامهها و داستانهای جالبی دارن.
رادیو دیو و گوش نکردم
باید برم تو کارش ببینم چیه
پیشاپیش خدا قوت عزیزم
یک شنیدنی معقول :)) یعنی انتظار یه چیز خارقالعاده رو نداشته باش.
بوس برای تو