پیازها در حال از دست دادن آبشان هستند، برشهای پهن پنج پیاز بزرگ، با بوی زردچوبه و دارچین. سری پیش ذخیرهی پیازداغام بعد از ده روز کپک زد، کسی میداند چطور میتوانم جلوی کپک زدناش را بگیرم؟
روی صندلی نیمهشکستهای، در گوشهی آشپزخانه، میان دیوار و سکوی ادویهها نشستهام. آشپزخانه کمی نامرتب است اما در این لحظه، از اینکه اینجا حضور دارم راضی هستم. خالی بودن سرم باعث شده بتوانم یکجا بنشینم و مثل حالا، چیزهایی احساس کنم. در همین حین یقهی صدای مزاحم درون سرم را هم گرفتم:« فرصت نیست؛ همهی نقشههایی که در سر داری، آنقدر کش خواهند آمد که جانات بالا بیاید؛ پس این لحظهی کوفتی کی تمام میشود؟»
بهتر است فعلا همین طرفها بچرخم.
من خیلی درگیر طعم و بو نیستم! مهم راحتی کاره و تمام!
منم بیشتر وقتا اینطوری پیش میرم اما چنان لذتی نصیبم نمیشه. یعنی از کاری که کردم احساس رضایت نمیکنم.
بسته ای نمیخواد! بریز تو پلاستیک فریزری، صافش کن مثل یک کتاب. هر سری به قدر ضرورت میکنی ازش
عه؟ اینطوری طعم و بوش رو بیشتر حفظ میکنه؟
من زیاد درست میکنم. میزارم فریزر
راست میگی؛ بد فکری نیست که به صورت بستهای فریزشون کرد.
دیشب خواب دیدم که اومدم به دیدنت =)) با پسرک کوچولوت بازی کردم و کلی خندید =')))
عه
امیدوارم یه روزی تو واقعیت این اتفاق بیفته
فریز کردن پیاز اشتباهه برای سلامتی بسیار مضر
حالا نه که هر چی که میخوریم بسیار سالمه
پس همون کم درست میکنم توی یخچال نگه میدارم
تو نایلون فریزر
کوچیک کوچیک بسته بندی کن و بزار فریزر
عه؟ باشه، امتحانش میکنم، مرسی.
این صدای توی سر رو باید گرفت گردنش رو پیچوند پرتش کرد یه گوشه بلکن یه مدت خفه شه بذاره ما همینجوری بریم جلو, گاهی اوقات دلم میخواد معمولی زندگی کنم, معمولی و عادی بدون سفسطه بافی توی ذهنم.
چقد سطر اول خوب بود بوش انگار اومد بوی پیاز داغ با زردچوبه و دارچین
آخ حرف دل منو زدی! به خودم میگم گور بابای چارهها و بایدها، همینطور شَفتَکی بگذرون؛ اما نمیشه..
ایشالا همیشه سلامت باشین
ممنونم.