دستنبو زاده های من
دستنبو زاده های من

دستنبو زاده های من

صفحه‌ی نوشتن را که باز کردم از حجم ابتذال جمله‌هایی که داشتم، مطمئن شدم که نمی‌توانم چیزی بنویسم. اما صفحه را نبستم، به بعد از سیگار موکولش نکردم و تا اینجا به شرح واقعه پرداختم.

مهمان داریم و به اتاقم دسترسی ندارم. از دیشب ریه‌هایم را یک‌سره مسموم کرده‌ام و بد نگذشته است.

نمی‌دانم. شاید هم در سالن اتراق  کرده و در دفتر بنویسم.