-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 آبان 1402 08:28
دلم میخواد بتونم هر وقت، هر کاری دلم میخواد بکنم و اصلا عذاب وجدان نگیرم.
-
پراکندگی ۸
دوشنبه 17 مهر 1402 17:35
پیازها در حال از دست دادن آبشان هستند، برشهای پهن پنج پیاز بزرگ، با بوی زردچوبه و دارچین. سری پیش ذخیرهی پیازداغام بعد از ده روز کپک زد، کسی میداند چطور میتوانم جلوی کپک زدناش را بگیرم؟ روی صندلی نیمهشکستهای، در گوشهی آشپزخانه، میان دیوار و سکوی ادویهها نشستهام. آشپزخانه کمی نامرتب است اما در این لحظه، از...
-
پراکندگی۷
دوشنبه 17 مهر 1402 12:16
به اولین اپیزود رادیو دیو گوش میدهم، کیفیت صداها پایین است و از یک جایی به بعد موسیقیها معرفی نمیشوند و بعد یکهو صدای گویندهها از ته چاه به گوش میرسد؛ اینها برای من مزیت محسوب میشوند، یک پلیلیست عالی با کیفیت پایین: خالص است، خیلی. به علاوه در قسمتهایی ابتدایی یک خانم دیگر هم میان گویندهها هست که صدایش خیلی...
-
پسری
شنبه 15 مهر 1402 18:08
پس افتادنم از خستگی را مطلقا رد میکنم، اما دستان نازورم همین چند دقیقهی پیش صندلی را بر زمین انداخت و اگر مجبور به بیشتر راه رفتن بودم، خالی کردن زانوهایم امری محال نبود. در مغازه هستم، صداهای زیادی راه گوشم را پیش میگیرند اما با حواسم کاری ندارند و همین خوب است. شش کیلو هویج در سینک انتظارم را میکشند، برای پسران...
-
اسطورههای خائن
شنبه 1 مهر 1402 02:43
کشدار، ناچار، خودآزار، شلوار، دیوار، بیزار، گیتار، انگار، تکرار، بیکار، اقرار، کفتار، انکار، اشعار، انگار، چهار، بیخریدار. اینها قافیههایی هستند که خانم فولادوند برای واژهی سیگار انتخاب کردهاند. دیشب در سکانسی از سریال رحیل دیدمش و امشب نتوانستم به گوش دادن دوبارهی این آهنگ( سیگار پشت سیگار، با صدای رضا...
-
بعد از واقعه
سهشنبه 28 شهریور 1402 17:28
آنتوان از نوشتن کتابش منصرف شد و من حریصانه در صفحات پیش رفتم تا اینکه صدا زدن سپهر را شنیدم، خیال کردم که شنیدهام. لب پنجره، درحالیکه یک پایم را تکیهگاه وزنم کرده بودم، ایستادم. تاب نیاوردم، ترجیح دادم آرنجهایم کمی خاکی بشوند اما بتوانم وزنم را روی طاقچهی پنجره بیندازم. زمینی که مقابل چشمانم بود با دیواری اریب به...
-
خانهنشینی
چهارشنبه 22 شهریور 1402 17:50
آسمان یکدست سفید شده، از پشت توری اتاقم که باران خاکاش را گل کرده، بعضی از قسمتهای این سفیدیها را خاکستری میبینم. توری را باز نمیکنم تا همچنان خیال کنم که تمام آسمان سفید است و ابرهای بیقراری از حد این سفیدی تجاوز نکردهاند. چرا باور نکنم که ذهنم به تکرار، آن هالههای خاکستری را، تنها متصور شده؟ چند قطرهی...
-
پراکندگی۳
شنبه 18 شهریور 1402 01:32
با حالت تهوع روی مبل کنار پنجره نشستهام، تهوع سارتر و زیتون ( در یکی از پستهای سال نود و سه به آن اشاره کرده بود) هم در خاطرم است. قصد داشتم امشب کار خالی کردن سینک را به اتمام برسانم اما خیلی خستهام و میخواهم با به تعویق انداختناش به خودم لطف کنم، هرچند که لطفهایی که به خودم میکنم مایهی رضایتم را فراهم...
-
پراکندگی۲
چهارشنبه 15 شهریور 1402 20:14
بستهی اینترنت یک ساعته را در وسوسهی دو نیت خریداری کردم: اول دانلود «شوفی» از مهدی ساکی و دوم انتشار این پست. دو روز است که در فراغتم به سراغ کتاب «تهوع» از سارتر میروم؛ شل گرفتهام و به دریافتهای سطحی و نفهموارانهام رضا دادهام. از منی که مصرانه پایم را بر ته خط میخ کرده بودم، انتظار دیگری هم نمیرفت؛ به...
-
ایّاب عیّاری که من هستم
پنجشنبه 2 شهریور 1402 19:31
بعدازظهر پریروز، در اولین روز از آرامش بعد از طوفان، چهل و پنج دقیقه خوابیدم، بعد روی مبل همیشگیام نشستم و وقتی داشتم دومین نخ روزم را دود میکردم، احساس کردم دوباره زنده هستم؛ یاد درز روبالشیهایی افتادم که ده روزی در انتظار دوخته شدن بودند، در فرصتی که داشتم، یکیشان را دوختم. برای آنکه در تشریح روند بالا آمدن از...